موضوع انشاء:
دیدن یک شکارچی از دریچه چشم آهو
شکارچی از دریچه چشم آهو
انشا درباره دیدن یک شکارچی از دریچه چشم اهو
سال هشتم صفحه 42
ارسالی از کاربران - ماهان:
یکی بود یکی نبود یک روزی بچه اهویی بود که بامادرش به یک جنگل تازه امده بودند و اهوی کوچک هیچ شناختی ازان چنگل نداشت یک روز بدون اجازه ی مادرش رفت تا جنگل رو ببینه رفت ورفت تا اینکه گم شد یکدفه سر راهش یک شکارچی رو دید اهو کوچو لو خیلی ترسیده بود وپابه فرار گذاشت وشکارچی هم دنبالش رفت تا اهو به یک دره رسید ودیگه راه فراری نداشت و به دام شکارچی افتاد واهو کوچو لودید که دیگه راه فراری نداره از دره پرید ودیگه هیچی معلوم نمی شد شکارچی هم رفت پی کارش القصه مادر اهو هم دنبال اهو کوچو لو می گشت که یکدفه دید اهو کوچولو خیس اب وبعضی ازجاهای بدنش زخم بود ومادرش خیلی ازدستش ناراحت بود والقصه اهو کوچولوی ماهم یاد گرفت که دیگه بدون اجازه ی مادرش جایی نره
در این انشا میتوانید از عناصر زیر استفاده کنید:
1-یک بچه آهوست که مادرشو گم کرده و شکارچی رو میبینه
2-یک آهوی بالغه که بچشو گم کرده و شکارچی رو میبینه
عناصر انشا دیدن یک شکارچی از دریچه چشم آهو
مثلا ما احتمال 2 رو در نظر میگیریم:
عناصر:
1-همش فکر میکنه که وای خدا بچم کجا رفته نکنه که شکارچی بهش آسیب بزنه
2-سراسیمه دنبال بچش میگرده و همزمان هم از دست شکارچی فرار میکنه
3-بعد از دیدن شکارچی کشته میشه و بچش تنها میمونه
4-بجش توسط شکارچی اسیر میشه و اون دنبال راهی برای آزاد کردن اونه
و ....................................
اگه کسی این انشا رو نوشت از طریق ارسال مطلب یا نظرات برامون بفرسته تو سایت قرار بدیم